صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

سه‌شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۴

براي من و تنهائي

نگاه كن به سپيده؛
و آفتاب،
كه چگونه تارهاي زرينش را
در تار و پود سيمين حرير آسمان،
داخل مي كند.
دليلي نيست،
و نه بهانه اي.
و آرزوها؛
كه ابرهاي اين آسمان صاف اند
مي آيند
طاق آبي را زيبا تر مي كنند
و مي روند ...

2 نظر

At سه‌شنبه فروردین ۱۶, ۰۹:۱۰:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

طاق آسمان زیبا می شود
نور در سرتاسر تار و پودش انتشار می یابد
اما من
هیچ کدام را لمس نخواهم کرد
چشم به زمین دوخته ام
و خیره به ردپایم روزگار می گذرانم
دل آسمان برایم چقدر تنگ است
آری باز خواهم گشت
باید کمی سرو سامان دهم روزهای زمینی ام را
آسمانی باشی!

 
At چهارشنبه فروردین ۱۷, ۰۸:۵۰:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

و در تمام اين آمدنها و رفتنها آسمان با من است... مرسي عزيزم.. بخاطر شعر.. نوشته ام توي وبلاگم و به ثبت رساندم اين محبتت را

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت