براي من و تنهائي
نگاه كن به سپيده؛و آفتاب،كه چگونه تارهاي زرينش رادر تار و پود سيمين حرير آسمان،داخل مي كند.دليلي نيست،و نه بهانه اي.و آرزوها؛كه ابرهاي اين آسمان صاف اندمي آيندطاق آبي را زيبا تر مي كنندو مي روند ...
...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
نگاه كن به سپيده؛و آفتاب،كه چگونه تارهاي زرينش رادر تار و پود سيمين حرير آسمان،داخل مي كند.دليلي نيست،و نه بهانه اي.و آرزوها؛كه ابرهاي اين آسمان صاف اندمي آيندطاق آبي را زيبا تر مي كنندو مي روند ...
2 نظر
طاق آسمان زیبا می شود
نور در سرتاسر تار و پودش انتشار می یابد
اما من
هیچ کدام را لمس نخواهم کرد
چشم به زمین دوخته ام
و خیره به ردپایم روزگار می گذرانم
دل آسمان برایم چقدر تنگ است
آری باز خواهم گشت
باید کمی سرو سامان دهم روزهای زمینی ام را
آسمانی باشی!
و در تمام اين آمدنها و رفتنها آسمان با من است... مرسي عزيزم.. بخاطر شعر.. نوشته ام توي وبلاگم و به ثبت رساندم اين محبتت را
ارسال یک نظر
<< بازگشت