صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

یکشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۷

چهارفصل

تلخ تر می شوم از پیش
از سال هایی چنین که گذشت
فصل فصل درد و رنج
بهت و یاس
فصل فصل انتظار...

4 نظر

At یکشنبه آذر ۲۴, ۰۳:۲۲:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

از وب رها آمدم این جا.
کوتاه شعرهایی است که پشت آن تامل است.
مرسی.

 
At شنبه آذر ۳۰, ۰۹:۰۱:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

و آموختم که انتظار نکشم دیگر؟
امروز را زندگی کنم؟

 
At دوشنبه دی ۲۳, ۰۹:۵۴:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

چهارفصل را که گویی انگار یاد زمستان پارسال می افتم.. زمستانی که حداقل یکبار برف را در ان دیدم.. شاید فردا نیز اینجا برف ببارد.. در این پایین شهر.. شاید

اگر بارید چهارفصل را دوست می دارم.. درد و رنج ها نیز برایم شیرین می شوند... مگر خدا نگفت که انسان را در رنج و سختی افریدیم ؟؟ ولی حکمت ان را نمی دانم !!

سر به زیر باشی و سربلند

 
At دوشنبه دی ۲۳, ۰۹:۵۵:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس said...

nazare ghabli :
name.. paradox
blog.. http://l-paradox.blogfa.com

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت