صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

دوشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۸

پایان تردیدها

تردیدهایم همه
در دهلیز خیابان های شهر،
در جدال دود مسموم و اشک
و تقابل سکوت و باتوم
گم می شوند
محو می شوند.
آرزوهایم اما،
در تنفس عصیانی فضای شهر
در صیحه ی سوزان شلاق
و رد خونین زخم ها
شکفته می شوند
سبز می شوند...

2 نظر

At چهارشنبه مهر ۰۸, ۰۱:۴۶:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۸, Anonymous مهر said...

بند ادب بریده ای!.پرده ی ما دریده ای !.

شحنه بترس از انکه این. کارد به استخوان رسد

 
At چهارشنبه مهر ۲۲, ۰۱:۰۱:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۸, Anonymous آسمان خدا said...

تازه می فهمم تردید چیست
وقتی نفس های بریدهء وطن ام
زیر لگد های بی انصاف مردمانی از جنس خودمان
تکه تکه می شود

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت