اتحاد
دیگر تنها نیستم
آغوش گرم تو اینک
میزبانی ام می کند
آن گاه که
خون گرم من
طرح سنگفرش را
بر خیابان های شهر
رج می زند...
آغوش گرم تو اینک
میزبانی ام می کند
آن گاه که
خون گرم من
طرح سنگفرش را
بر خیابان های شهر
رج می زند...
...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
5 نظر
چه دیر است این با هم بودن.کاش قبل از خونین شدن،تنهایی تمام میشد.امااتحاد ارزش خون دادن دارد
باورم نمی شه که باز هم نوشتی...
و چه روزهایی که نوشتن هم چاره درد نیست
چشمهایم را می بندم
قلم را میفشارم
آه میکشم
آه میکشم
آنقدر که
قلم گریه کند بر سنگفرش ورق
و سلام...
خواندمتان...
خوش می نگرید و زیبا می نگارید...
به روز هستم
قدمی رنجه کنید... از سر لطف...
و قلمی...نظری... از سر مهر...
mostafaanybody.blogspot.com
ارسال یک نظر
<< بازگشت