...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
posted by doubtzero @ ۴:۳۶ بعدازظهر >17 comments
آرام خواهند گرفتای کاش...
در خاطره ها خواهد ماند...
امان از این همه دشنام
امروزهایمان خواهد گذشت موهایمان هم مثل ِ دندان هایمان سپیدآری خواهند گذشت تنها زخم ها هستند که اینجا جا خوش می کنند ُ قدم از قدم بر نمی دارندو این پردهء سیاه کنار نمی رود
رخصت زیستن را دست بسته دهان بسته گذشتم دست و دهان بسته گذشتیم
نه..زمانی که سوزش زخمها التیام می یابد تازه درد بخیه ها آغاز می گردد.....
در این سرزمین صحبتی جز زخم نیست...
زخم هایمان را مرهمی باید.
شما خیلی قشنگ کامنت می گذارید صفر تردیدنه تنها برای منبرای همه . :)
خسته نشدی از نوشتن در این باب؟ چه سودی داره ؟ خفقانه جانم . رذالته . همین !
راستي من كوچيدم يه جايه ديگه ...منتظرتم
امروز نيزخواهد گذشتو زخم هاي بي قرارآرام خواهند گرفت....ولي من دوس ندارم اين زخم ها اروم بگيرند....
گل زخمي است همه بودن ما...
روزها خواهند گذشت . زخمها نیز آرام می گیرند اما ... فراموش نمی شوند هرگز . زخمهای کهنه ، دردناک ترند!
باید که بگذرند. رسمش است این گذشتن. اما نمی دانم که آرام بگیرند زخمها یا نگیرند؟ کدام کمک می کنند که رها شویم؟
Great site lots of usefull infomation here.»
Here are some latest links to sites where I found some information: http://google-index.info/885.html or http://google-machine.info/1511.html
ارسال یک نظر
<< بازگشت
مشاهده نمایه کامل من
امین الدوله
ياس زرد
بنفشه
بهار نارنج
نسترن
اقاقیا
یاس بنفش
مرثیه
بی عنوان
تا صبح
17 نظر
آرام خواهند گرفت
ای کاش...
در خاطره ها خواهد ماند...
امان از این همه دشنام
امروزهایمان خواهد گذشت
موهایمان هم مثل ِ دندان هایمان سپید
آری خواهند گذشت
تنها زخم ها هستند
که اینجا جا خوش می کنند ُ قدم از قدم بر نمی دارند
و این پردهء سیاه کنار نمی رود
رخصت زیستن را دست بسته دهان بسته گذشتم دست و دهان بسته گذشتیم
نه..
زمانی که سوزش زخمها التیام می یابد
تازه درد بخیه ها آغاز می گردد.....
در این سرزمین صحبتی جز زخم نیست...
زخم هایمان را مرهمی باید.
شما خیلی قشنگ کامنت می گذارید صفر تردید
نه تنها برای من
برای همه . :)
خسته نشدی از نوشتن در این باب؟ چه سودی داره ؟ خفقانه جانم . رذالته . همین !
راستي من كوچيدم يه جايه ديگه ...
منتظرتم
امروز نيز
خواهد گذشت
و زخم هاي بي قرار
آرام خواهند گرفت
....
ولي من دوس ندارم اين زخم ها اروم بگيرند....
گل زخمي است همه بودن ما...
روزها خواهند گذشت . زخمها نیز آرام می گیرند اما ... فراموش نمی شوند هرگز . زخمهای کهنه ، دردناک ترند!
باید که بگذرند. رسمش است این گذشتن. اما نمی دانم که آرام بگیرند زخمها یا نگیرند؟ کدام کمک می کنند که رها شویم؟
Great site lots of usefull infomation here.
»
Here are some latest links to sites where I found some information: http://google-index.info/885.html or http://google-machine.info/1511.html
ارسال یک نظر
<< بازگشت