صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

بيست و دوم خرداد

امروز نيز
خواهد گذشت
و زخم هاي بي قرار
آرام خواهند گرفت
...
زبان گوياي خواستن ها
فريادهاي توست
و دشنام هائي كه شنيدي
بهاي دريدن پرده سياهي است
كه بر چشم هامان كشيده اند.

17 نظر

At دوشنبه خرداد ۲۲, ۰۹:۴۲:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

آرام خواهند گرفت
ای کاش...

 
At سه‌شنبه خرداد ۲۳, ۰۲:۳۵:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

در خاطره ها خواهد ماند...

 
At سه‌شنبه خرداد ۲۳, ۰۸:۳۵:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

امان از این همه دشنام

 
At چهارشنبه خرداد ۲۴, ۱۲:۴۷:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

امروزهایمان خواهد گذشت
موهایمان هم مثل ِ دندان هایمان سپید
آری خواهند گذشت

تنها زخم ها هستند
که اینجا جا خوش می کنند ُ قدم از قدم بر نمی دارند

و این پردهء سیاه کنار نمی رود

 
At چهارشنبه خرداد ۲۴, ۰۶:۰۴:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

رخصت زیستن را دست بسته دهان بسته گذشتم دست و دهان بسته گذشتیم

 
At پنجشنبه خرداد ۲۵, ۱۰:۴۳:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

نه..
زمانی که سوزش زخمها التیام می یابد
تازه درد بخیه ها آغاز می گردد.....

 
At شنبه خرداد ۲۷, ۰۲:۳۸:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

در این سرزمین صحبتی جز زخم نیست...

 
At دوشنبه خرداد ۲۹, ۰۱:۱۱:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

زخم هایمان را مرهمی باید.

 
At سه‌شنبه خرداد ۳۰, ۱۱:۵۷:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

شما خیلی قشنگ کامنت می گذارید صفر تردید
نه تنها برای من
برای همه . :)

 
At سه‌شنبه تیر ۰۶, ۱۲:۳۱:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

خسته نشدی از نوشتن در این باب؟ چه سودی داره ؟ خفقانه جانم . رذالته . همین !

 
At سه‌شنبه تیر ۰۶, ۱۲:۲۰:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

راستي من كوچيدم يه جايه ديگه ...
منتظرتم

 
At سه‌شنبه تیر ۰۶, ۱۲:۲۲:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

امروز نيز
خواهد گذشت
و زخم هاي بي قرار
آرام خواهند گرفت
....
ولي من دوس ندارم اين زخم ها اروم بگيرند....

 
At سه‌شنبه تیر ۰۶, ۱۲:۲۸:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

گل زخمي است همه بودن ما...

 
At سه‌شنبه تیر ۰۶, ۱۱:۳۳:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

روزها خواهند گذشت . زخمها نیز آرام می گیرند اما ... فراموش نمی شوند هرگز . زخمهای کهنه ، دردناک ترند!

 
At چهارشنبه تیر ۰۷, ۱۰:۲۷:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

باید که بگذرند. رسمش است این گذشتن. اما نمی دانم که آرام بگیرند زخمها یا نگیرند؟ کدام کمک می کنند که رها شویم؟

 
At چهارشنبه تیر ۲۸, ۰۸:۲۳:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

Great site lots of usefull infomation here.
»

 
At دوشنبه مرداد ۰۲, ۰۴:۱۲:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

Here are some latest links to sites where I found some information: http://google-index.info/885.html or http://google-machine.info/1511.html

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت