صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

شنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۵

بی عنوان

تور سفید شکوفه ها
برگ های نورس شمشاد ها
و بازیگوشی خامش ابرها
هیچکدام
رویای شیرین پیرمرد بهار را
نیاشفت.
فضای شهر
هنوز
سر مست باده ی زمستانیست.

9 نظر

At شنبه فروردین ۰۵, ۰۲:۱۹:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

شمامی دونید چرابهار جامونده ؟!وچرازمستان دست بردارنیست ومیدونید همین روزها پاییزدرراه ست !
وهنوز هم امیدی به سبزشدن نیست !

 
At شنبه فروردین ۰۵, ۰۸:۰۸:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

ey kash tanha fazaye shahr sarmaste badeye zemestani mibood eyyyyyyyyyyyyyyyyyyy kash
kash midanesti ke fezaye delha hame dar yakhbandane zemestani agheshte be booye marg hastand va dar rekhvati bipayan dast o pa mizanad

 
At یکشنبه فروردین ۰۶, ۱۰:۵۱:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

سال نو مبارک عزیزم . برات سالی سرشار از شادی و آرامش آرزو دارم

 
At یکشنبه فروردین ۰۶, ۱۱:۴۰:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

عزيز نديده من سال نو مبارک.. باشد که سالي پر از عشق داشته باشي

 
At دوشنبه فروردین ۰۷, ۰۱:۳۰:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

ما که هيچ،
بهار هم فراموش کرد
شکوفه ها از باد می ترسند.
...

 
At سه‌شنبه فروردین ۰۸, ۰۷:۲۰:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

نه بهار را باور نداشتم تا امروز كه تمماما گنجشك هاي شهر را خيس از بارش باران باران ديدم

 
At جمعه فروردین ۱۱, ۰۷:۵۹:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

صفر تردید
یک صفحهء بنفش رنگی بود که من همیشه از لینک های این جا می رفتم و می خواندمش
سخت به دنبالش هستم
شما می دانید کدام است؟
سال نوی شما هم مبارک

 
At شنبه فروردین ۱۲, ۱۱:۰۴:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

کاش در زمستان جا می ماندم
...
خوبی عزیز؟

 
At سه‌شنبه فروردین ۱۵, ۰۱:۰۸:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

زمستان رفت و من هنوزم چشم به راه شکوفه هایم...شاید که بیایند در همه نیامدن ها

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت