صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

زمستان

چند گاه است به راستی؟
بی قراری باران و سر گردانی برف
آشوب های خیال، پايدار و
دل آشوبگی های زمستان محال...
شب های بی انتهای دل واپسی
برقرار!

6 نظر

At سه‌شنبه بهمن ۱۷, ۰۳:۴۹:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

چند گاه است از آشفتگی زمین
چند گاه از چنگال حقیقت
؟
.
قرار یابید میان این همه دل واپسی ها

 
At سه‌شنبه بهمن ۱۷, ۱۱:۵۲:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

فردا که بهار بیاید تمام این سردی و سکوت و تشویش را از یاد خواهی برد . چشم انتظار شادی و گرمای بهار باش که روشنی در انتظار توست:)

 
At چهارشنبه بهمن ۱۸, ۱۰:۴۳:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

گفتي که:

«ــ باد، مُرده‌ست!

از جای برنکنده يکي سقف ِ رازپوش
بر آسياب ِ خون،
نشکسته در به قلعه‌ی بي‌داد،
بر خاک نفکنيده يکي کاخ

باژگون
مُرده‌ست باد!»

گفتي:

«ــ بر تيزه‌های کوه

با پيکرش، فروشده در خون،
افسرده است باد!»

تو بارها و بارها

با زنده‌گي‌ت
شرمساری
از مرده‌گان کشيده‌ای.
(اين را، من
همچون تبي
ــ دُرُست
همچون تبي که خون به رگ‌ام خشک مي‌کند ــ
احساس کرده‌ام.)



وقتي که بي‌اميد و پريشان
گفتي:
«ــ مُرده‌ست باد!

بر تيزه‌های کوه
با پيکر ِ کشيده‌به‌خون‌اش
افسرده است باد!» ــ

آنان که سهم ِ هواشان را
با دوستاق‌بان معاوضه کردند
در دخمه‌های تسمه و زرداب،
گفتند در جواب تو، با کبر ِ درد ِشان:

«ــ زنده است باد!

تازَنده است باد!
توفان ِ آخرين را

در کارگاه ِ فکرت ِ رعدْانديش
ترسيم مي‌کند،
کبر ِ کثيف ِ کوه ِ غلط را
بر خاک افکنيدن
تعليم مي‌کند.»

(آنان

ايمان ِشان
ملاطي
از خون و پاره‌سنگ و عقاب است.)



گفتند:

«ــ باد زنده‌ست،

بيدار ِ کار ِ خويش
هشيار ِ کار ِ خويش!»

گفتي:
«ــ نه! مُرده

باد!
زخمي عظيم مُهلک

از کوه خورده
باد!»

تو بارها و بارها

با زنده‌گي‌ت
شرمساری
از مُرده‌گان کشيده‌ای،

اين را من
همچون تبي که خون به رگ‌ام خشک مي‌کند
احساس کرده‌ام.

۸ بهمن ِ ۱۳۵۳
احمد شاملو

 
At پنجشنبه بهمن ۱۹, ۱۱:۱۳:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

نفس ها ابر...
...دلها خسته و غمگین

خدارو شکر
...می نویسی

 
At چهارشنبه بهمن ۲۵, ۰۴:۲۱:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

با اينا زمستونو سر مي كنم/ با اينا خستگي مو در مي كنم.. بلاگتان بسيار زيباست..

 
At جمعه بهمن ۲۷, ۰۴:۱۹:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۵, Anonymous ناشناس said...

و تکرار می شود...

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت