صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

چهارشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۴

براي واژگان بي زمانند

پنجره ها را برای سلام دادن باز نکردند "
باز کردند تا نگاههای کنجکاوشان در بن بست های خانه اسیر نماند"

و پنجره؛
كه عقده ي دلش،
به بهانه اي چنين
باز شد...

5 نظر

At چهارشنبه فروردین ۲۴, ۱۱:۴۹:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

پنجره ها از برای آنند که تو آنرا با شادی بگشایی و آفتاب و باران را مهمان خانه ات کنی . . . شاد باشی

 
At چهارشنبه فروردین ۲۴, ۰۵:۵۱:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

پنجره ها را باز نكردند براي تنفس هواي تازه و مطبوع باز كردند تا در پيوست لحظه هاي تنهايي غرق شوند....و بغض كه بي ترديد در يك لحظه متولد شد !!!

 
At چهارشنبه فروردین ۲۴, ۰۵:۵۳:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

بسيار از لطفتون سپاسگدارم ....:)

 
At پنجشنبه فروردین ۲۵, ۰۷:۵۳:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه چاهی
درانتهای خودبه قلب زمین میرسد
وبازمیشودبسوی وسعت این مهربانی مکررآبی رنگ
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
ازبخشش شبانه عطرستاره های کریم
سرشارمی کند
ومی شود ازآنجا
خورشید رابه غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست

 
At شنبه فروردین ۲۷, ۱۱:۰۹:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

نقطهء آغازین تمام تردیدهای من!...نمیدانم بار چندم است که می آیم...اما هر بار پا به وادیت می گذارم و تمجید به حقت از این نوشته ها را می بینم دلم نمی خواهد چیزی بگویم...یا بهتر بگویم...قلمم برای نوشتن قد نمیدهد...پس این بار به سادگی روزهای پاک بهاری تنها می نویسم...که نوشته هایش بسیار زیباست...و انسان در وادیش چه دلش تنگ می شود برایش نظری بگذارد!!!...دیدش وسیع و زیباست...آسمانی باشید...همه تان!

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت