براي خزه
"شیر یا خط"
در اندکی از زمان
که رنگ ریخت
و از آفتاب تهی شد پنجره
و من
و فریب
رسوا شدیم .
کوچه ای که
به بن بست رسیده را
باز می گردم
تا ابتدای دوراهی
و شیر نه
خط نه
راه را برمی گزینم . "
" . . . "
و راه را برگزيديم؛
از پس باز گشت تقدير.
نه از آن رو كه برگزيديم به انتخاب،
ضرب هيچ سكه اي چنين تقرير نكرد؛
كه تقديرمان نوشت!.
7 نظر
یا شاید این تنها
ناشی از انجماد ارادیمان بود!
نه تقذیر یا دست سرنوشت
هر جند این روزها به این باور رسیده ام
که لمس ابتدا و انتها تنها تلخی جاده های پر پیچ و خم را افزون می دارد
آسمانی باشی مهربانم!
و هنوز سکه ای صدایمان می زند ، پر التماس
تو به نقش قهوه اعتقاد داري
به پيش بيني ، به بازي هاي بزرگ
من فقط به نقش چشمانت
*پل ورلن
هنوز منتظر فرود آمدن سکه ای هستم که سرنوشت مرا تعیین می کند !!!!
باز هم بسراغت خواهم آمد .
و بادا که تقدیرمان چنین باشد: انتخاب کردن به درستی و فراتر رفتن ازهمه راهای رفته ونرفته. تنها باشورمهرورزیدن به یکدیگر
و بادا که تقدیرمان چنین باشد: انتخاب کردن به درستی و فراتر رفتن ازهمه راهای رفته ونرفته. تنها باشورمهرورزیدن به یکدیگر
ارسال یک نظر
<< بازگشت