پرسه اي كوتاه است شب ميان هم همه ي روندگان. جرعه اي ناگوار؛ از پس واپسين لقمه ي تلاش هاي بي انتها، اندك زماني ذخيره ي نشخوار ياد آور تلاش بي انجام و آرزوهاي بي انتها. لحظه اي كوتاه است شب. لحظه اي كوتاه...
چقدر غم؟ چقدر غمگين؟ به كجا چنين شتابان؟ گون از نسيم پرسيد. همه آرزويم همه آرزويم. ارزوها سرانجام دارند. مي شنوي؟ نشخوار؟ يه جا شب يه جا روز ...خيلي غمگين نوشتي...و من دلم ...
شب يعني زجر كودكي گلفروش از سرما و عبور انسانهايي كه مي انگارند شب لحظه اي كوتاه است . شب يعني بيدار خوابي مردي براي امرار معاش خوانواده اي كه مي انگارند خوراك يعني نان و ماست . و شايد شب يعني لميدن در كنار پنجره اي در اتاقي گرم، با خيالي آسوده و با اشتياق به انتظار فردا ماندن. نمي دانم ؟
15 نظر
چقدر غم؟ چقدر غمگين؟ به كجا چنين شتابان؟ گون از نسيم پرسيد. همه آرزويم همه آرزويم.
ارزوها سرانجام دارند. مي شنوي؟ نشخوار؟
يه جا شب يه جا روز ...خيلي غمگين نوشتي...و من دلم ...
چه کش می ایند این لحظه های کوتاه در ذره کوچکی از اندوه هایم/چه طولانی میشود این پرسه زدن بی سرانجام در ارزوهایم
وبلاگ قشنگی دارین.
جرعه اي ناگوار
من همشه جرعه هايم ناگوار هستن قشـنگ بود
لحظه ای از پس این همه لحظه ی کوتاه .. رنگی دیگر خواهد بود .. صبر می بایدت ....
لحظه ای کوتاه ست اما چه دیر می گذرد
میان همهمه ی روندگان...
سلام
شعر هاتون رو دوست داشتم
...
ذخیره ی نشخوار روز...شب
و گاهي همين لحظات کوتاه چه عذاب آور ميشوند
هر چند کوتاه /اما/با درد که بگذرد/همیشه دیر می گذرد/...همیشه.../...دیر/
لحظای کوتاه و دوست داشتنی
شب يعني زجر كودكي گلفروش از سرما و عبور انسانهايي كه مي انگارند شب لحظه اي كوتاه است .
شب يعني بيدار خوابي مردي براي امرار معاش خوانواده اي كه مي انگارند خوراك يعني نان و ماست .
و شايد شب يعني لميدن در كنار پنجره اي در اتاقي گرم، با خيالي آسوده و با اشتياق به انتظار فردا ماندن.
نمي دانم ؟
بخواب امشب به آرامی دل تنها و پر دردم
گرفته راه خاموشی چراغ خانه سردم
ماه می گذرد
در انتهای مدار سردش
ما مانده ایم و روز نمی آید
...
.
هیچ کس نمی داند
و روز
لطحهی کوتاهتر
که شب را به آرامش
بخوابی
...اینجا
...این نوشته ها
...این عکس ها
...این موسیقی
#:-S
خیالم راحت شد
....هنوزم می تونم لذت ببرم
ارسال یک نظر
<< بازگشت