صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴

آسمان خدا



استوار
بر شانه های من
بایست.
چشم های تردیدی ام
از آن تو؛
این جا مختصات من است!
جغرافیای من
این بار
منظر آسمان خدایت باشد؛
افقی تنگ
در ارتفاع صفر
بر مدار صفر
...

8 نظر

At یکشنبه بهمن ۱۶, ۱۱:۱۰:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

چشمهايم را سپرده ام به خدا و راهي شدم..

 
At یکشنبه بهمن ۱۶, ۰۹:۰۹:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

چشم های تردیدی ات
چیزی فرا تر از نگاه بی گانه ام با آسمان
برای گفتن دارد
سر تعظیم فرو می آورم
در مختصات صفر بی پایان ات
غرق می شوم!

 
At دوشنبه بهمن ۱۷, ۰۸:۵۷:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

آرام و با وقار ،
در مختصات دتنگي هاي من جاي گير جايي در ارتفاع باور هاي بي ترديدم ..

 
At سه‌شنبه بهمن ۱۸, ۰۳:۱۴:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

و کاش خدا از آسمان برايم فرشته اي مي فرستاد..

 
At سه‌شنبه بهمن ۱۸, ۰۴:۱۵:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

وسعت اسمان شانه هایت فقط در درک مختصات خودت می گنجد...بزرگی و وسعتت دوست داشتنی است عزیز نادیده

 
At سه‌شنبه بهمن ۱۸, ۱۱:۴۰:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

خیلی بهت حسودیم شد که آسمان برات اونجوری نوشته
راستش رو بخواهی از حسودی دارم می میرم
همین و بس

 
At شنبه بهمن ۲۲, ۰۳:۰۴:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

va raftan bar madare sefr...

 
At شنبه بهمن ۲۲, ۱۰:۵۳:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

لال می شم اینجا
...لال که خوبه دستامم ازکار می افتن
...دستام که خوبه ...قلبم انگار
فقط می مونه دو تا چشم که با ولع کلمه به کلمه رو می بلعن
عین ندید بدیدا ;)

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت