پایان تردیدها
تردیدهایم همه
در دهلیز خیابان های شهر،
در جدال دود مسموم و اشک
و تقابل سکوت و باتوم
گم می شوند
محو می شوند.
آرزوهایم اما،
در تنفس عصیانی فضای شهر
در صیحه ی سوزان شلاق
و رد خونین زخم ها
شکفته می شوند
سبز می شوند...
...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
تردیدهایم همه
در دهلیز خیابان های شهر،
در جدال دود مسموم و اشک
و تقابل سکوت و باتوم
گم می شوند
محو می شوند.
آرزوهایم اما،
در تنفس عصیانی فضای شهر
در صیحه ی سوزان شلاق
و رد خونین زخم ها
شکفته می شوند
سبز می شوند...
posted by doubtzero @ ۱۲:۴۶ قبلازظهر >2 comments