صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

كلاغ

.
و اول بار،
كلاغ بود
آموخت؛
فرزند آدم، ابوالبشر را
پنهان كند حقيقتي را
در دل اش
در نگاه اش.

8 نظر

At چهارشنبه خرداد ۱۱, ۰۳:۲۹:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

اون کلاغ سياه هنوز هم قار قار ميکنه

 
At چهارشنبه خرداد ۱۱, ۰۹:۲۴:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

اما چرا
نیاموخت به فرزند آدم
یک رنگی را
؟
کلاغ ها را دوست دارم
تنها برای تنهاییشان!
آسمانی باشی

 
At جمعه خرداد ۱۳, ۰۷:۲۵:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

سلام حسابي حسابي سايه اتون سنگين شده حالتون خوبه شما؟

 
At جمعه خرداد ۱۳, ۰۷:۲۸:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

م...ر...گ...ت..د...ف...ي..ن ...

 
At سه‌شنبه خرداد ۱۷, ۰۵:۳۱:۰۰ بعدازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

کلاغها شاید تنها پرنده هایی باشن که نه دوستشون دارم و نه ازشون بدم میاد...

 
At چهارشنبه خرداد ۱۸, ۰۹:۲۱:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

Fogholaadas...

 
At پنجشنبه خرداد ۱۹, ۰۳:۵۰:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Blogger سالار said...

سلام ... عجیب نیست که شما اینقدر شبیهید به من؟ یا من به شما؟
سری بزنید به هیچستان من
ارادت

 
At شنبه خرداد ۲۱, ۱۰:۲۱:۰۰ قبل‌ازظهر ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

;
کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود !!! . . . شاد باشی

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت