...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
نازك شعله اي ولرم،كه هرم نوازش گرشچابكي انگشتان يخزده مان راباز دهد.اينك اما؛تهاجم بي رحم حريقي مخوفبه لحظه ايخانه ام را خاكستر مي كند....و اين سرماي لعنتي ...
posted by doubtzero @ ۳:۵۱ بعدازظهر >5 comments
دیگه کامنت هایی رو که برات می گذارم دوست ندارم...پس فعلا فقط سکوت می کنمآسمانی باشی
دلم آتيش ميخواد....
اين تصوير هولناک از دل آتش گرفتهی ماست ور نه اين باغ و جنگل هنوز بی آتش و دود نبوده است.
سلام خيلي وقت بود ساكت بودم ..اما خوندن اين شعرتون يه حس خاصي بهم داد ..قشنگ بود ....يه جور خاصي قشنگ بود
خانه هم آتش گرفته است آتشی بی رحممن به هرسومی دوم گریانازاین بیداد میکنم فریاد ای فریادخفته اند این مهربان همسایگانم شاد دربسترصبح ازمن مانده برجامشت خاکسترسوزدم این آتش بیداد گربنیادمیکنم فریاد ای فریاد ای فریاداخوان ثالث
ارسال یک نظر
<< بازگشت
درباره من نام: doubtzero مکان: tehran, tehran, Iran مشاهده نمایه کامل من
مشاهده نمایه کامل من
شعله
كلاغ
گذران
خاطره
براي بارانه ها
يراي من وتنهائي
براي خزه
براي آن خط سوم منم
براي صفر مطلق
باران
5 نظر
دیگه کامنت هایی رو که برات می گذارم دوست ندارم...
پس فعلا فقط سکوت می کنم
آسمانی باشی
دلم آتيش ميخواد....
اين تصوير هولناک از دل آتش گرفتهی ماست ور نه اين باغ و جنگل هنوز بی آتش و دود نبوده است.
سلام خيلي وقت بود ساكت بودم ..اما خوندن اين شعرتون يه حس خاصي بهم داد ..قشنگ بود ....يه جور خاصي قشنگ بود
خانه هم آتش گرفته است آتشی بی رحم
من به هرسومی دوم گریان
ازاین بیداد میکنم فریاد ای فریاد
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد دربستر
صبح ازمن مانده برجامشت خاکستر
سوزدم این آتش بیداد گربنیاد
میکنم فریاد ای فریاد ای فریاد
اخوان ثالث
ارسال یک نظر
<< بازگشت