...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
posted by doubtzero @ ۵:۰۶ بعدازظهر >4 comments
تو می گويی سنگ ها آنقدر حجيم بودند که تمام آبادی را ويران کنند؟مگر نمی دانستیانسان های کوچکی در آن آبادی مسکن گزيده اند!بلند شو!بايد فکری به حال آوارگان کرد!
ای کاش عشق هیچ زمان در حنجره اش نمی خشکید.. شاید که فاصله ها این چنین ترک بر نمی داشت
دلم برای کامنت های دلنشينت تنگ شده بود!
سکوت سرشار از سخنان ناگفته حرکات ناکرده اعتراف به عشقهای نهان و شگفتیهای بر زبان نیامده .در این سکوت حقیقت ما نهفته استحقیقت تو و من . . . شاد باشی
ارسال یک نظر
<< بازگشت
مشاهده نمایه کامل من
آتشفشان
حريق
شعله
كلاغ
گذران
خاطره
براي بارانه ها
يراي من وتنهائي
براي خزه
براي آن خط سوم منم
4 نظر
تو می گويی سنگ ها آنقدر حجيم بودند که تمام آبادی را ويران کنند؟
مگر نمی دانستی
انسان های کوچکی در آن آبادی مسکن گزيده اند!
بلند شو!
بايد فکری به حال آوارگان کرد!
ای کاش عشق هیچ زمان در حنجره اش نمی خشکید.. شاید که فاصله ها این چنین ترک بر نمی داشت
دلم برای کامنت های دلنشينت تنگ شده بود!
سکوت سرشار از سخنان ناگفته
حرکات ناکرده
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده .
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
و من . . .
شاد باشی
ارسال یک نظر
<< بازگشت