تنهائي
دوست دارم
درهاي اين خانه
هميشه بسته باشد.
دوست دارم
چراغ اين خانه
تا ابد
خاموش بماند.
دوست دارم
ضخيم ترين پرده ها
تمام روزنه هاي مسكن ام را بپوشاند
و من با همه ي تاريكي هاي خود ساخته ام
تنهاي تنها بمانم،
و سكوت
كه همزاد من است،
و خيالات
كه همه ي باورهاي من شده اند.
...
4 نظر
دوست دارم تنهايي در اين خانه به نور کمرنگ ماه را نگاه کنم
صفر ترديد!
صبر کن!
روزی ماه دوباره
با خورشيد آشتی خواهد کرد
و نور و آرامش را به تو هديه خواهند کرد
صبر داشته باش
کامنت هايت بسيار زيباست....آسمانی باشی.....
دردناك است؛ دردناك
زجر آمدن
شكنجه ي رفتن
و هر دو
نه براي تو
كه مي آيي
كه مي روي
...
براي آن ديگري
كه مي ماند
كه مي بيند.
چقدرتلخ. قبلا" کمتر اینهمه سیاه میدیدی کاش هنوزهم می توانستی آسمان آبی وبازی رنگها رابرسینه آنها ببینی دوباره نگاه کن دوباره حتما" آسمان دلت آفتابی می شود
ارسال یک نظر
<< بازگشت