...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
نگاهمشرمگين غروبيستكه در خون خودهر لحظه فرو تر مي رود....خورشيد رابه انتظارتا چند خواهيم نشستتا دوبارهاز مشرق سر بركشد؟
posted by doubtzero @ ۳:۴۳ بعدازظهر >5 comments
امیدوارم زودتر از زندان آزاد بشن و حال و روز بهتری پیدا کنن
مگر از نگاه مردماني كه غروب را نمي پايند نسروده بودي؟!نگاهت شرمگين نباشد شاعر قرن 20 امي منبا شعر مي توان گاهي حماسه اي سرودآسماني باشي
و اما گنجي!چه بگويم كه نه تنها به حد كافي اطلاع ندارم ونه به حد كافي با راهش موافق...اميدوارم به هدفش برسد!بدان اگر بگذارند!
be omid azadie harankas ke be nahagh dar band ast
Cheraa dige neminevisi?!! :(be neveshtehaat aadat kardam, kojaaie pas?!!
ارسال یک نظر
<< بازگشت
درباره من نام: doubtzero مکان: tehran, tehran, Iran مشاهده نمایه کامل من
مشاهده نمایه کامل من
غروب خونين
تنهائي
حصار
سنگ
آتشفشان
حريق
شعله
كلاغ
گذران
خاطره
5 نظر
امیدوارم زودتر از زندان آزاد بشن و حال و روز بهتری پیدا کنن
مگر از نگاه مردماني كه غروب را نمي پايند نسروده بودي؟!
نگاهت شرمگين نباشد شاعر قرن 20 امي من
با شعر مي توان گاهي حماسه اي سرود
آسماني باشي
و اما گنجي!
چه بگويم كه نه تنها به حد كافي اطلاع ندارم و
نه به حد كافي با راهش موافق
...
اميدوارم به هدفش برسد!
بدان اگر بگذارند!
be omid azadie harankas ke be nahagh dar band ast
Cheraa dige neminevisi?!! :(
be neveshtehaat aadat kardam, kojaaie pas?!!
ارسال یک نظر
<< بازگشت