...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
زمين تفتهگرماي تابستان رانمي تابد.عرق ريزانآفتاب ظهر راخيره مي شود.تشك هاي ضخيم ابرانتقال فصل رانويد نمي دهند.اذرخش هاي فصل گرم همابهت پائيز را تداعي نمي كنند....
posted by doubtzero @ ۱۲:۵۶ بعدازظهر >4 comments
باران می باریدبه هیچستان رسیدمتردیدهایم از نو جان گرفت!آسمانی باشید
گاهی فکر می کنم دیگر پاییز نخواهد شد. دلتنگ می شوم
من هم اکنون دلتنگم براي شبهاي پاييز
چه جاي شگفت؟!
ارسال یک نظر
<< بازگشت
درباره من نام: doubtzero مکان: tehran, tehran, Iran مشاهده نمایه کامل من
مشاهده نمایه کامل من
غروب
غروب خونين
تنهائي
حصار
سنگ
آتشفشان
حريق
شعله
كلاغ
گذران
4 نظر
باران می بارید
به هیچستان رسیدم
تردیدهایم از نو جان گرفت!
آسمانی باشید
گاهی فکر می کنم دیگر پاییز نخواهد شد. دلتنگ می شوم
من هم اکنون دلتنگم براي شبهاي پاييز
چه جاي شگفت؟!
ارسال یک نظر
<< بازگشت