صفر تردید

...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز

دوشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۴

مهتاب

هزار جنگل آتش
هزاران هزار مشعل سوزان
درياي بيكران شمع ها
چادر سياه شب را
به قدر لكه اي حتي
روشن نكرد.
بازيگري تارهاي مرواريدت
روي امواج بازيگوش درياي متلاطم پائيز
آشوبه اي آشنا
در دلم بر پا كرده است
...

3 نظر

At سه‌شنبه مهر ۰۵, ۱۲:۱۱:۰۰ ق.ظ. ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

آشوبه ای آشنا
در دلت بر پا کرده است!
.
.
.
ماه
لبخند می زند!

 
At سه‌شنبه مهر ۰۵, ۰۲:۴۹:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

در دلم غوغاي به پاست امشب.. کاش صبح شود... و من رها شوم براي هميشه

 
At سه‌شنبه مهر ۰۵, ۰۲:۴۹:۰۰ ب.ظ. ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس said...

در دلم غوغاي به پاست امشب.. کاش صبح شود... و من رها شوم براي هميشه

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت