نوستالژي
آرايشگاه مردانه
با آن در و پنجره ي چوبي
هنوز در خاطرم مي چرخد.
و قناري هاي آرايشگاه را
كه چهچهه شان به آسمان مي رسيد
آنگاه كه
ساعت بزرگ شماطه دار كهنه ي ديواري
راس هر ساعت
ياد آور قرارشان مي شد
پيرمرد آرايشگر
اگر
هر روز
با لذتي عميق
كوكش مي كرد...
افسوس كه ديريست
ساعت شماطه دار كهنه
كوك نمي شود،
و چهچهه ي قناري ها ...
و در و پنجره ي چوبي ...
و ارايشگاه مردانه ...
و
خاطرات من
...
7 نظر
افسوس که کوک نمی شود
افوس که کوک اش نمی کنی
.
.
.
افسوس!
افسوس كه ديريست
خراب شده.کوکش روميگم..
افسوس؟؟؟ این کلام را نمیشناسم !!!
اما این را میدانم
. . .
با تو ستاره میشود
بيرون اومدن قناريها يه نمود بيروني از قرار اوناست . قرار اصلي در درون است كه هيچگاه فراموش نمي شود...
و هرفهایی که هر روز تکرار میشد ولی چه دلنشین بود.
همه سلمانی ها قناری داند
ارسال یک نظر
<< بازگشت