...از همان ابتدا همه چیز با شک به وجود آمد، همه چیز
مجالي به هنگام استنسيم سرد پائيزبر غمزه هاي رنگ رنگ انار بنان،در كوچه باغ هاي كودكي ام....نگاه منهنوزبه دانه ي اناريستكه لغزيداز ميان انگشتان كودكيم،و گم شدلابلاي پرزهاي فرش پائيز؛- سرخ و زرد و اخرائي -.
posted by doubtzero @ ۱۰:۲۵ قبلازظهر >4 comments
راه رفتن روي برگهاي پاييز چنان لذتي دارد که گويا خدا برايم بهترين فصل را هديه کرده است..
نگاه ام مانده بود هنوزروی تک دانهء انار گم شده امکفشی آمدمیان پرز هاپرخون اش کردخون به صورت ام پاشیدبیدار شدم!..شما نقاشی می کشید؟
...فوق العاده بود ...فوق العاده
و گم شد
ارسال یک نظر
<< بازگشت
درباره من نام: doubtzero مکان: tehran, tehran, Iran مشاهده نمایه کامل من
مشاهده نمایه کامل من
نوستالژي
تو نيستي
شبانه
مهتاب
مرثيه
تابستان
غروب
غروب خونين
4 نظر
راه رفتن روي برگهاي پاييز چنان لذتي دارد که گويا خدا برايم بهترين فصل را هديه کرده است..
نگاه ام مانده بود هنوز
روی تک دانهء انار گم شده ام
کفشی آمد
میان پرز ها
پرخون اش کرد
خون به صورت ام پاشید
بیدار شدم!
.
.
شما نقاشی می کشید؟
...فوق العاده بود ...فوق العاده
و گم شد
ارسال یک نظر
<< بازگشت